سلام هایی که بوی خداحافظی میدهند … بودن هایی که هیچکدام خوشحال کننده نیستند … و رفتن هایی که امید بازگشتی به آنها نداری … همه اینها را که جمع میکنی به یک کلمه میرسی : تنهایی !
ببینمت . . . گونه هایت خیس اســـت . . . باز با این رفیق نابابت . . . نامش چی بود؟ هان! باران . . . باز با “باران” قدم زدی ؟ هزار بار گفتم باران رفیق خوبی نیست برای تنهایی ها . . . همدم خوبی نیست برای درد ها . . . فقط دلتنگی هایت را خیس و خیس و خیس تر میکنــــــد . .